بخش مهمی از محیط زیست کشور ما را تالاب‌ها تشکیل می‌دهند؛ تالاب‌هایی که در کشور نه چندان پرآبی چون ایران ممد حیات هستند و نبودشان آسیب‌های جبران ناپذیری به حیات وحش و طبیعت ایران زمین خواهد زد.

این خاک تشنه!

اما به راستي جامعه ايراني چقدر چنين دغدغه‌هايي را دنبال مي‌كند؟ چند نفر از شهروندان ايراني از خشكي روز‌افزون تالاب‌ها اطلاع دارند كه چند نفرشان بخواهند در اين زمينه نگران باشند و در نهايت تعدادي پا پيش بگذارند و پي يافتن راه حل يا همراهي با مسئولان و نهادهاي‌ مربوطه بروند؟ ما كجاي راه را اشتباه رفته‌ايم و به چه نكاتي بي‌توجه بوده‌ايم كه امروز تالاب‌هايمان را رو به زوال مي‌يابيم؟ از همه مهم‌تر اينكه در آينده به كدام سو بايد قدم برداريم بلكه تالاب‌هاي سرزمين‌ مادري‌مان احيا شوند و باقي بمانند؟ اين پرسش‌ها را با چند كارشناس محيط زيست و تالاب در ميان گذاشته و نظر و هر يك را جويا شده‌ايم. ‌

  • محروميت از نوع تالابي

با توجه به اينكه تالاب‌ها در پايين‌ترين بخش از حوضه آبريز مربوط به‌خودشان قرار دارند، به‌شدت از محيط بالادست مربوط به‌خودشان تأثيرپذير هستند. در نتيجه مصارف آبي كه در حوضه‌هاي بالادست آنها انجام مي‌شود، مخصوصا اينكه اين افزايش مصرف امروزه بيشتر هم شده، باعث شده تالاب‌ها از حقابه‌خودشان و از آبي كه در گذشته‌هاي دور به آنها سرازير مي‌شد و شرايط زيستي متعادل و مناسب آنها را فراهم مي‌كرد محروم شوند. يكي از مواردي كه تالاب‌ها را با مشكلاتي مواجه كرده، بحث تغذيه‌گرايي است به‌طوري‌كه انواع آلودگي‌ها، مخصوصا مواد مغذي‌اي كه ناشي از فاضلاب‌هاي انساني و پساب‌هاي كشاورزي و صنعتي است به‌طور مستقيم يا غيرمستقيم به تالاب‌ها سرازير مي‌شوند. دليل اين امر نيز اين است كه تالاب‌ها در پايين‌ترين بخش از حوضه آبريز خودشان قراردارند؛ به‌عنوان مثال فاضلاب واحدهاي صنعت نيشكر تالاب شادگان را تهديد مي‌كند.

همچنين ساخت سد يكي از دلايل بحران‌زا شدن تالاب‌ها به شمار مي‌آيد. خور بامدژ در 40كيلومتري شمال غربي اهواز، بين 2 رودخانه كرخه و دز، در اراضي پست واقع شده و همواره از طغيان دز و كرخه بهره‌مند مي‌شد اما ساخت سد در بالادست اين تالاب و ساخت كانال توانا براي متصل‌شدن كرخه و دز همچنين كانالي به طول 7كيلومتر در مجاورت اين كانال كه به قصد زهكشي و استفاده از زمين‌هاي اطراف تالاب ايجاد شد، به مرور زمان بامدژ را به آستانه بحران كشاند.

همچنين رعايت نكردن حقابه زيست‌محيطي، آب‌شويي اراضي كشاورزي و سرازير شدن سموم دفع آفات به اين تالاب، مجالي براي زندگي پرندگان در اين تالاب‌ها باقي نگذاشته است. اين وضعيت در ساير تالاب‌ها نيز قابل‌مشاهده است به‌طوري كه مي‌توان گفت پناهگاه‌هاي حيات‌وحش در تالاب‌ها از بين رفته است. آنچه باعث خشك‌شدن تالاب‌ها و افت سفره‌هاي زيرزميني در دشت‌هاي كشور شده، مديريت غلط منابع آبي و هرج‌ومرج در مديريت آب كشور بوده كه پيامدهاي بي‌تدبيري و ناكارآمدي اين سوءمديريت روزبه‌روز آشكارتر مي‌شود. علت اين هرج‌ومرج و سوء‌مديريت هم آن است كه ما نگرشي جامع در مديريت حوضه‌هاي آبريز بالادست نداشته و نداريم. با همين رويكرد است كه وزارت نيرو از يك‌ سو، سد احداث مي‌كند و از سوي ديگر، وزارت جهادكشاورزي اراضي زيركشت را افزايش مي‌دهد. بدين‌ترتيب بايد به فكر راه‌حل‌هايي اساسي و هميشگي براي سروسامان دادن به تالاب‌ها باشيم.
دكتر برهان رياضي

  • چيدمان توسعه با آهنگ طبيعت

هم‌اكنون اغلب تالاب‌هاي ما وضعيت نامطلوبي دارند و تقريبا مي‌شود گفت كه سهم عمده‌اي از محيط‌هاي تالابي ما خشك شده‌اند. تالاب درياچه اروميه، گاو‌خوني، ارژن، هامون، بختگان، آلماگل و... كاملا خشك است و گميشان يك‌ونيم كيلومترعقب‌نشيني كرده است. تالاب هله وضعيت نامطلوبي پيدا كرده و 30درصد تالاب شادگان و همچنين نيمي ازهورالعظيم خشك شده است. عمق متوسط تالاب انزلي از 14متر به نيم متر كاهش يافته و واقعا وضعيت اغلب تالاب‌ها در آستانه خشكي است.‌ تنها 2تالاب وجود دارند كه وضعيت خوبي دارند ؛ زريوار و چغاخور. اينها هنوز دارند نفس مي‌كشند. مهم‌ترين نقش بعضي مسئولان خشك كردن تالاب‌هاست! آنها اگر كاري نكنند بهترين كار را كرده‌اند.

واقعيت اين است كه سازمان‌ها، نهادها و وزارتخانه‌هايي داريم كه اينها مسئوليت‌هايي داشته‌اند و بايد كاري انجام مي‌داده‌اند، اما كاري كه انجام نداده‌اند هيچ، اقداماتي هم در راستاي خشك شدن تالاب‌ها انجام داده‌اند. اگر ما سدي نمي‌ساختيم، اگر كشاورزي را به هر قيمتي توسعه نمي‌داديم، چاه‌هاي عميق و نيمه‌عميق را حفر نمي‌كرديم، اگر اجازه مي‌داديم همچنان قنات‌ها مازاد آب را روي زمين بياورند و ما يك كشاورزي معقول براساس همان بين 20تا 30درصد آب قابل استحصال كشور را داشتيم، هرگز دچار اين وضعيت درباره تالاب‌ها نمي‌شديم. همه اينها در حالي است كه تشكيلات پهن‌پيكري مثل وزارت نيرو و وزارت جهادكشاورزي شكل مي‌گيرد و اينها بايد كارهايي بكنند اما اقداماتشان منجر به تخريب بيشتر سرزمين مي‌شود. بهترين و هنرمندانه‌ترين كاري كه مي‌توان كرد اين است كه به صداي طبيعت گوش كنيم و براساس قوانين طبيعت چيدمان توسعه را از نو طراحي كنيم.

ما نبايد به سمت افزايش وابستگي معيشتي به منابع آب و خاك برويم. و اما نقش مردم؛ مردم بايد دانايي خود را افزايش دهند. با توجه به منابع اطلاعاتي كه هم‌اكنون موجود است مانند اينترنت، مردم بايد آگاهي خود را افزايش دهند. مردم دانا، انتخاب‌هاي درست انجام مي‌دهند و افرادي كه انتخاب‌هاي درست انجام مي‌دهند، مي‌توانند صاحب مديراني باشند كه آن مديران هرگز تن به اين اشتباهات فاحش نمي‌دهند. در اين شهر آدمي به شهرداري مي‌آيد و گروهي برايش كف مي‌زنند و مي‌گويد من مي‌خواهم ايران را مانند تهران بكنم.مردم اطلاع كافي ندارند كه ساخت اتوبان بيشتر، تونل بيشتر، تقاطع غيرهمسطح بيشتر و ايجاد اتوبان‌هاي دو طبقه و سه طبقه كف‌زدن ندارد. مردم چنين دانايي‌اي را پيدا نكرده‌اند كه امروز دنيا براساس زيست محوري اداره مي‌شود نه خودرو محوري. اگر مردم آگاه باشند هرگز تن به اين نابخردي‌ها كه رخ مي‌دهد، نمي‌دهند.
محمد درويش

  • تالاب‌ها را سياسي نكنيد!

اولين و ساده‌ترين كار براي نجات تالاب‌‌ها تأمين آب آنهاست. برخلاف برخي كه مي‌پندارند اين كار دشوار است، بايد گفت اين كار بسيار ساده است؛ البته اگر محيط‌زيست را دوست داشته باشيم يا بخواهيم كه زندگي سالمي داشته باشيم و از ريزگردها در امان باشيم، در اين صورت بايد تالاب‌ها را احيا كرد. برخي هم مي‌گويند تأمين آب تالاب‌ها درگير ملاحظات سياسي و اجتماعي است، درحالي‌كه نبايد چنين باشد زيرا حفاظت از محيط‌زيست يكي از وظايف اصلي گروه‌هاي سياسي و اجتماعي، با هر ديدگاهي است؛ چنان‌كه مطابق اصل 50قانون اساسي، بر اين امر تأكيد شده و همه بزرگان و متخصصان نيز بر آن تأكيد دارند.

بنابراين مسئله تالاب‌ها ارتباطي به جناح‌ها يا گروه‌هاي سياسي ندارد بلكه تنها بايد آب تالاب‌ها را تأمين و از موجوديت آنها حفاظت كرد. اين حفاظت بيش از هر چيز حفاظت از زندگي ما و به‌ويژه زندگي كساني است كه در اطراف تالاب‌ها زندگي مي‌كنند. وقتي تأمين آب تالاب‌ها را كار ساده‌اي مي‌دانيم، منظور اين است كه در نخستين گام براي احياي تالاب‌‌ها بايد حقابه‌هاي آنها تأمين شود،درحالي‌كه تاكنون اين كار صورت نگرفته و اگر هم حقابه‌اي تأمين شده، روش‌هاي علمي در آن به‌كار نرفته است. بعد از تعيين حقابه‌ها و تعيين اينكه تالاب‌ها به چه ميزان آب نياز دارند، بايد منابع تأمين را شناسايي كرد. به‌عبارت ديگر بايد ديد كه در گذشته آب تالاب‌ها از كجا تأمين مي‌شد كه اكنون تأمين نمي‌شود يا دلايل عدم‌تأمين چه بود تا براي رفع آنها اقدام كرد.

در يك بررسي ساده، يكي از دلايل بروز وضعيت فعلي براي تالاب‌ها، خشكسالي و كاهش ميزان بارندگي است. دليل دوم، عدم‌برنامه‌ريزي طولاني‌مدت براي حفظ محيط‌زيست به‌ويژه تالاب‌هاست. هركس و هر گروهي بايد يك برنامه‌ريزي كامل با آگاهي از وضعيت طبيعي تالاب‌ها داشته باشد. چنين اطلاعاتي يا موجود نبوده يا اگر موجود بوده، فعالان اين حوزه نتوانسته‌اند از اين اطلاعات به خوبي استفاده كنند. مسئله ديگر آن است كه حقابه را به خوبي تعيين نكرده‌اند؛ به اين معني كه يا ضرورتي براي آن احساس نمي‌كرده‌اند يا به آن اهميت نمي‌داده‌اند. بنابراين عوامل مختلفي در نهايت كنار هم جمع شده و وضع تالاب‌ها را به اينجا رسانده است.

لازم است چندين بار تأكيد شود كه نخستين كار براي تالاب‌ها، تعيين حقابه واقعي است و نه تعيين حقابه روي كاغذ! زيرا اكنون در بحث‌ها گفته مي‌شود كه حقابه تالاب شادگان تأمين شده است، درحالي‌كه شاخص‌هاي تعيين حقابه و مطالعات و روش‌‌هاي به‌كار برده شده روشن نيست و دست اندركاران براي پرسش‌هاي كارشناسان، پاسخي ندارند. پس چگونه مي‌توان با چنين روندي گفت كه حقابه مشخص شده و مشكل تالاب حل شده است؟

تالاب‌ها زنده هستند و زندگي مردم بسياري به آنها وابسته است. اگر تالاب‌ها زنده باشند، اين مردم نيز مي‌توانند زندگي كنند. بگذاريم زندگي مردم ادامه پيدا كند.
بهروز بهروزي راد

تعداد سیل‌های ایران از دهه ۳۰ تا سال ۱۳۹۴

کد خبر 386740

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار محیط زیست

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha